برگزاری نشست «کتاب خوان» توسط کتابخانه عمومی شهید مومنی الوار
کتابخانه عمومی شهید مومنی الوار ارمو به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در تاریخ 19/08/1398میزبان نشست کتاب خوان کتابخانه ای در سال جاری شد.
این نشست با معرفی 5کتاب که در ادامه به معرفی اجمالی آنها می پردازیم به کار خود پایان داد.
رستم و اکوان دیو/آتوسا صالحی /کانون پرورشی فکری/ارائه دهنده : آرین زینی وند
اکوان دیو در شاهنامه به هیأت گورخروحشی، گلههای اسب کیخسرو را آسیب می رساند. رستم در نبرد با این دیو، هر بار که سوار بر رخش، به او یورش می برد، دیو ناپدید می شد. در این نبرد رستم، خسته در کنار چشمه ای به خواب می رود و در آن زمان اکوان به او می تازد و او را اسیر و از جا میکند و به رستم می گوید که او را به دریا افکند یا به کوهستان؟
رستم چون می داند که کار دیو واژگونه(برعکس) است، کوه را انتخاب میکند و «چون به آب افکنده می شود» با شنا خود را نجات میدهد. بعد از آن دیو را یافته با او رو به رو می شود و برای شکست او نام خدا را بر زبان می آورد تا دیو جادو به کار نبندد و سر دیو را میبرد.
هفت خوان و هفت رزم/زهره پریرخ/کانون پرورشی فکری/ارائه دهنده: رضا مومن الوار
این کتاب برگزیدهای از داستانهای «شاهنامه» اثر «حکیم ابوالقاسم فرودسی طوسی»، شاعر و حماسهسرای نامی قرن چهارم هجری است. در این مجموعه تلاش شده تا داستانها و حکایات مشهور شاهنامه با نثری ساده و امروزی روایت شود.استفاده از تصاویر جذّاب و مرتبط با داستانها، از ویژگیهای شاخص این مجموعه است.
خوان هشتم/محمود پوروهاب/ کانون پرورشی فکری کودکان/ارائه دهنده: حسین شادیوند
شغاد فرزند زال از کنیزکی نوازنده است. با وجود چهره ی بسیار زیبا، طالع بینان او را شوم و نابود کننده آینده خاندان زال می دانند. زال او را به پادشاه کابل می سپارد. شاه کابل او را گرامی می دارد و دخترش را به همسری شغاد در می آورد. به امید اینکه دیگر رستم از کابل مالیات نگیرد. اما ماموران زابلستان طبق معمول هر سال باج می خواهند. شغاد که همیشه خود را از خانواده رانده شده می داند و کینه به دل دارد، با همراهی شاه کابل طی نیرنگی، رستم و زواره برادرش را به کابل می کشاند و می کشد. رستم بر خلاف میل باطنی اش پیش از مرگ، شغاد را در سر چاه با تیری به درخت چنار می دوزد.
خوان هشتم بازنویسی ساده از مرگ رستم به دست شغاد برادر ناتنی اش است. باز نویس این مرحله از زندگی رستم را به خوان هشتم تعبیر می کند و اثری حماسی می آفریند. داستان به شیوه ای خلاقانه روایت می شود .
زال و رودابه/مصطفی رحماندوست/کانون پرورشی فکری/ارائه دهنده: بابک جمشیدپور
در زمان پادشاهی منوچهر، سام نریمان سردار و پهلوان ایران زمین، حاکم زابلستان است. او صاحب پسری سپیدموی میشود. سام که این نقص مادرزادی کودکش را ننگی برای خود میشمارد؛ دستور میدهد کودک را در کوهستان البرز رها کنند تا طعمهی پرندگان و درندگان شود. اما پرندهای بهنام سیمرغ گریهی کودک را میشنود و بر او رحم آورده و در کنار فرزندان خود بزرگش میکند.
پس از سالها سام فرزندش را بهخواب میبیند که زیبا و قوی و دلاور شده است. در خواب کسی به او پرخاش میکند که: «ای مرد! چرا خداوند را ناسپاسی کردی و فرزند معصومت را بیپناه در کوهستان رها نمودی؟ تو موی سپیدش را دیدی اما جسم و روح پاک ایزدیش را ندیدی. تو چگونه پدری هستی که اکنون باید پرندهای از فرزندت نگهداری کند؟»
سام بیدار میشود و از کردهی خویش پشیمان میگردد. او با سپاهیانش به کوهستان البرز میرود. اما آشیانهی سیمرغ آنچنان بلند است که دسترسی به آن امکان ندارد. عاقبت سیمرغ، لشکریان را میبیند و میفهمدکه بهدنبال جوان سپیدموی (که او رادستان نامیده) آمدهاند. سیمرغ به او میگوید: «ای دلاور! ....
سیاوش/آتوسا صالحی/کانون پرورشی فکری کودکان/ارائه دهنده: ابوالفضل زینی وند
روزی طوس به همراه گودرز و گیو و چندسوار، برای شکار به نخجیرگاه میروند و در آنجا دختر زیبارویی میبینند. دختر میگوید از خویشاوندان گرسیوز(برادر افراسیابپادشاه توران) است و چون پدرش درحال خشم قصد کشتن او را داشته، به ایران گریخته است. طوس و گیو هردو از دختر خوششان میآید و قصد ازدواج با او را دارند و بر سر این موضوع درگیر میشوند. آنها داوری را به نزد کیکاووس پادشاه ایران می برند، اما کیکاوس خود دلبستهی دخترشده و با او ازدواج میکند. حاصل این پیوند، پسری زیباروی است که با بهدنیا آمدنش دلِشاه لبریز از شادی میشود و نام سیاوخش را براو می نهد. اما ستارهشناسان طالع او را بسیار آشفته دیده و به کاووس هشدار میدهند. شاه، سیاوش را برای پرورش و تربیت به دست رستم میسپارد. رستم او را برای پرورش به زابلستان میبرد